بریده‌های کتاب بادبادک باز

دزدی تنها گناه نابخشودنی بود،فصل مشترک همه گناهان.وقتی مردی را‌ می‌کشی، در واقع یک زندگی را از او به سرقت می‌بری.حق زنی را از داشتن شوهر می‌دزدی.حق فرزندان را از داشتن پدر می‌دزدی.وقتی دروغ میگویی،حق کسی را از دانستن حقیقت می‌دزدی.وقتی که به فریبکاری و تقلب دست می‌زنی،حق دیگری را برای برخورداری از حق و عدالت و انصاف به یغما می‌بری.

همیشه داشتن و از دست دادن چیزی،خیلی سخت‌تر از این است کە از ابتدا آن را نداشتە باشی.

وقتی دروغ می گویی ، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی.

مادرت به من گفت: خیلی میترسم. بهش گفتم: چرا؟ گفت: چون از تهِ دل شادم و اینجور شاد بودن خیلی ترسناکه، وقتی سرنوشت میخواد یه چیزیو از آدم بگیره آدمو اینجوری شاد میکنه؛

اتفاقی کە در طی چند روز،یا حتی یک روز رخ می‌دهد،همەی جریان زندگی آدم را ممکن است تغییر بدهد.