بریدهای از کتاب بادبادک باز اثر خالد حسینی
2 روز پیش

بادبادک باز جلد 1
4.6
3
صفحۀ 157
مادرت به من گفت: خیلی میترسم. بهش گفتم: چرا؟ گفت: چون از تهِ دل شادم و اینجور شاد بودن خیلی ترسناکه، وقتی سرنوشت میخواد یه چیزیو از آدم بگیره آدمو اینجوری شاد میکنه؛
مادرت به من گفت: خیلی میترسم. بهش گفتم: چرا؟ گفت: چون از تهِ دل شادم و اینجور شاد بودن خیلی ترسناکه، وقتی سرنوشت میخواد یه چیزیو از آدم بگیره آدمو اینجوری شاد میکنه؛
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.