بریدههای کتاب جاذبه های میان ما (رمان) ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 205 «جاموندن درد داره» 0 1 همتا 1403/9/2 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 65 من دلم برای خاطره هایی تنگ میشه که اصلا وجود نداشتن... 0 4 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 149 «ظاهرا دیو ، آنقدر ها هم هیولا نبود» 0 2 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 103 +یه لحظه هایی وجود داره که من تورو می بینم، می دونی؟منظورم اون وقت هاییه که ناراحتی و نگرانیت رو می بینم،اما بعد با بی ادبیت پنهانش می کنی. _یه جوری رفتار نکن که انگار منو می شناسی +یه جوری رفتار نکن که انگار دل نداری! 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 77 «گمانم سعی داشت خودش را متقاعد کند تا مرا.در صورتی که درواقع دقیقا همین کار را کرده بود؛فقط مسئله این بود که برای من اهمیت نداشت،چون اولین چیزی که درباره ی آدم ها یاد گرفته بودم این بود که همه دروغ می گفتند.من به هیچ کس اعتماد نداشتم.» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 129 _چرا من احساس می کنم یه میلیون کلمه در ذهنت شناوره، اما تو می ذاری فقط یه تعداد خاصی فرار کنند؟! 0 2 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 112 «دل شکستگی، عشق را مسموم می کرد.آن را به چیزی تاریک تر ، سنگین تر و زشت تر تبدیل می کرد.دل شکستگی عشق را می گرفت و معیوبش می کرد، تحقیرش می کرد، پر از زخمش می کرد.دل شکستگی آرام آرام ضربان قلبی را که یک روز به عشق خوشامد گفته بود،منجمد می کرد.» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 138 «شاید من یکی از اون رمان هایی ام که باید همین جوری ورق بزنی و به آخرش برسی تا بفهمیش.» 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 263 «وقتی یه گلوله داره میاد طرفت و تو وقت کافی داری که تکون بخوری ، نمی تونی همون جوری سرجات وایسی تا بهت بخوره و بگی مقدر شده» 0 4 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 94 «زمان احساسات را از بین نمی بره و این چیز خوبیه» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 135 «- تو عالی از کلمه ها استفاده می کنی؛تقریبا زیادی عالی.چیزی که بلد نیستی مهارت ارتباط با مردمه.» «+ بیشتر توی سرم زندگی می کنم.زیاد با مردم برخورد ندارم.» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 141 «اون با زبونش زیاد حرف نمی زنه، اما با چشم هاش یه قصه کامل برات تعریف می کنه.اگه حواست باشه ، چشم هاش دقیقا بهت می گن چه حسی داره.اگه یاد بگیری چه جوری زبونش رو بخونی،جدا مثل یه کتاب بازه» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 214 «خانواده به وسیله ی خون ساخته نمی شد؛ با عشق به وجود می آمد» 0 4 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 104 «از نگاه خیره اش بدم می آمد.بدم می آمد که وقتی چشم در چشم می شدیم،جوری نگاهم می کرد که انگار تکه ای از روحم را می دید؛ تکه ای که حتی خودم هم کشفش نکرده بودم.» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 108 «با این حال، حقیقت این بود که گاهی اوقات کسانی که بیشتر از همه دوستشان داشتیم، همان هیولا های نصفه شب هایمان بودند.» 0 0 pluto 1402/7/3 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 297 -لوسیل؟ +بله؟ -تو تاریکیِ دنیا رو خیلی کمتر می کنی :) 2 24 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 197 «من و او طور متفاوتی با مسائل رو به رو می شدیم و این کاملا قابل قبول بود.قلب او کف دستش بود ، ولی من قلبم را زنجیری آهنین در اعماق روحم زندانی کرده بودم» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 110 «خاصیت قلب همینه، وقتی فکر می کنی کاملا پره ، می بینی یه جوری برای یه کوچولو عشق بیشتر جا داری » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 161 «گراهام با درد می نویسه ، نوشته هاش زیبایی دردناکی داره» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 136 «هیچ آدم عاشقی نباید به تقریبا ، راضی بشه» 0 1
بریدههای کتاب جاذبه های میان ما (رمان) ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 205 «جاموندن درد داره» 0 1 همتا 1403/9/2 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 65 من دلم برای خاطره هایی تنگ میشه که اصلا وجود نداشتن... 0 4 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 149 «ظاهرا دیو ، آنقدر ها هم هیولا نبود» 0 2 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 103 +یه لحظه هایی وجود داره که من تورو می بینم، می دونی؟منظورم اون وقت هاییه که ناراحتی و نگرانیت رو می بینم،اما بعد با بی ادبیت پنهانش می کنی. _یه جوری رفتار نکن که انگار منو می شناسی +یه جوری رفتار نکن که انگار دل نداری! 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 77 «گمانم سعی داشت خودش را متقاعد کند تا مرا.در صورتی که درواقع دقیقا همین کار را کرده بود؛فقط مسئله این بود که برای من اهمیت نداشت،چون اولین چیزی که درباره ی آدم ها یاد گرفته بودم این بود که همه دروغ می گفتند.من به هیچ کس اعتماد نداشتم.» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 129 _چرا من احساس می کنم یه میلیون کلمه در ذهنت شناوره، اما تو می ذاری فقط یه تعداد خاصی فرار کنند؟! 0 2 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 112 «دل شکستگی، عشق را مسموم می کرد.آن را به چیزی تاریک تر ، سنگین تر و زشت تر تبدیل می کرد.دل شکستگی عشق را می گرفت و معیوبش می کرد، تحقیرش می کرد، پر از زخمش می کرد.دل شکستگی آرام آرام ضربان قلبی را که یک روز به عشق خوشامد گفته بود،منجمد می کرد.» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 138 «شاید من یکی از اون رمان هایی ام که باید همین جوری ورق بزنی و به آخرش برسی تا بفهمیش.» 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 263 «وقتی یه گلوله داره میاد طرفت و تو وقت کافی داری که تکون بخوری ، نمی تونی همون جوری سرجات وایسی تا بهت بخوره و بگی مقدر شده» 0 4 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 94 «زمان احساسات را از بین نمی بره و این چیز خوبیه» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 135 «- تو عالی از کلمه ها استفاده می کنی؛تقریبا زیادی عالی.چیزی که بلد نیستی مهارت ارتباط با مردمه.» «+ بیشتر توی سرم زندگی می کنم.زیاد با مردم برخورد ندارم.» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 141 «اون با زبونش زیاد حرف نمی زنه، اما با چشم هاش یه قصه کامل برات تعریف می کنه.اگه حواست باشه ، چشم هاش دقیقا بهت می گن چه حسی داره.اگه یاد بگیری چه جوری زبونش رو بخونی،جدا مثل یه کتاب بازه» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 214 «خانواده به وسیله ی خون ساخته نمی شد؛ با عشق به وجود می آمد» 0 4 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 104 «از نگاه خیره اش بدم می آمد.بدم می آمد که وقتی چشم در چشم می شدیم،جوری نگاهم می کرد که انگار تکه ای از روحم را می دید؛ تکه ای که حتی خودم هم کشفش نکرده بودم.» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 108 «با این حال، حقیقت این بود که گاهی اوقات کسانی که بیشتر از همه دوستشان داشتیم، همان هیولا های نصفه شب هایمان بودند.» 0 0 pluto 1402/7/3 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 297 -لوسیل؟ +بله؟ -تو تاریکیِ دنیا رو خیلی کمتر می کنی :) 2 24 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 197 «من و او طور متفاوتی با مسائل رو به رو می شدیم و این کاملا قابل قبول بود.قلب او کف دستش بود ، ولی من قلبم را زنجیری آهنین در اعماق روحم زندانی کرده بودم» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 110 «خاصیت قلب همینه، وقتی فکر می کنی کاملا پره ، می بینی یه جوری برای یه کوچولو عشق بیشتر جا داری » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 161 «گراهام با درد می نویسه ، نوشته هاش زیبایی دردناکی داره» 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1403/3/31 جاذبه های میان ما (رمان) بریتنی سی. چری 3.6 10 صفحۀ 136 «هیچ آدم عاشقی نباید به تقریبا ، راضی بشه» 0 1