بریدههای کتاب شهریار (مجموعه غزلیات) دیبا 1403/8/22 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 106 از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم 0 1 دیبا 1403/8/14 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 27 این برگهای زرد چمن نامه های اوست وین بادهای سرد خزان پیک راهش است در گوشه های غم که کند خلوتی به دل یاد من و ترانه من تکیه گاهش است 0 2 دیبا 1403/8/11 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 17 آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمر کوته بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی حبیب خوب نمیکردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا 0 2 دیبا 1403/8/21 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 93 در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون نشسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم 0 3 دیبا 1403/8/22 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 114 از دبستان جهان درس محبت آموز امتحان است بترس از خطر واخوردن 0 0 فاطمه مهمان دوست 1403/3/27 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 60 بدین سیمای آرامم درون دریای طوفانیست حذر کن از غریق آری که خود غرقاب را ماند 0 6 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 46 تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد 0 1 دیبا 1403/8/20 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 79 بروی سنگ قبر تو نهادم سینه ای سنگین دو دل باهم سخن گفتند بی صوت و صدا حافظ 0 1 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 37 خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست به زندگانی من فرصت جوانی نیست من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست 0 2 دیبا 1403/8/18 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 69 کس دل نمی دهد به حبیبی که بی وفاست اول حبیب من به خدا بی وفا نبود 0 4 دیبا 1403/8/11 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 13 نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را 0 0 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 47 او صبر خواهد از من بختی که من ندارم من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد 0 1 دیبا 1403/8/20 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 84 تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم پیداست از گلاب سرکشم که من چو گل یک روز خنده کردم و عمری گریستم طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم گوهرشناس نیست در این شهر شهریار من در صف خزف چه بگویم که چیستم 0 1 دیبا 1403/8/13 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 22 صفای مجلس انس است شهریارا باش که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب 0 0 دیبا 1403/8/14 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 26 کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است آنرا که شور عشق بر سر نیست کافر است 0 6 دیبا 1403/8/11 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 14 هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را 0 2 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 35 من اختیار نکردم پس از تو یار دگر به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست 0 2 دیبا 1403/8/11 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 16 جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم به دنبال جوانی کوره راه زندگی را 0 2 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 43 نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت 0 1 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 51 متاع دلبری و حال دل سپردن نیست وگرنه پیر از عاشقی نپرهیزد 0 0
بریدههای کتاب شهریار (مجموعه غزلیات) دیبا 1403/8/22 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 106 از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم 0 1 دیبا 1403/8/14 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 27 این برگهای زرد چمن نامه های اوست وین بادهای سرد خزان پیک راهش است در گوشه های غم که کند خلوتی به دل یاد من و ترانه من تکیه گاهش است 0 2 دیبا 1403/8/11 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 17 آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمر کوته بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی حبیب خوب نمیکردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا 0 2 دیبا 1403/8/21 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 93 در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون نشسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم 0 3 دیبا 1403/8/22 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 114 از دبستان جهان درس محبت آموز امتحان است بترس از خطر واخوردن 0 0 فاطمه مهمان دوست 1403/3/27 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 60 بدین سیمای آرامم درون دریای طوفانیست حذر کن از غریق آری که خود غرقاب را ماند 0 6 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 46 تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد 0 1 دیبا 1403/8/20 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 79 بروی سنگ قبر تو نهادم سینه ای سنگین دو دل باهم سخن گفتند بی صوت و صدا حافظ 0 1 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 37 خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست به زندگانی من فرصت جوانی نیست من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست 0 2 دیبا 1403/8/18 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 69 کس دل نمی دهد به حبیبی که بی وفاست اول حبیب من به خدا بی وفا نبود 0 4 دیبا 1403/8/11 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 13 نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را 0 0 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 47 او صبر خواهد از من بختی که من ندارم من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد 0 1 دیبا 1403/8/20 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 84 تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم پیداست از گلاب سرکشم که من چو گل یک روز خنده کردم و عمری گریستم طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم گوهرشناس نیست در این شهر شهریار من در صف خزف چه بگویم که چیستم 0 1 دیبا 1403/8/13 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 22 صفای مجلس انس است شهریارا باش که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب 0 0 دیبا 1403/8/14 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 26 کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است آنرا که شور عشق بر سر نیست کافر است 0 6 دیبا 1403/8/11 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 14 هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را 0 2 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 35 من اختیار نکردم پس از تو یار دگر به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست 0 2 دیبا 1403/8/11 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 16 جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم به دنبال جوانی کوره راه زندگی را 0 2 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 43 نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت 0 1 دیبا 1403/8/17 شهریار (مجموعه غزلیات) محمدحسین شهریار 4.5 0 صفحۀ 51 متاع دلبری و حال دل سپردن نیست وگرنه پیر از عاشقی نپرهیزد 0 0