بریده کتابهای دره وحشت امیرمحمد سالاروند 1403/3/18 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 69 - شما در پانسیونی در لندن با آقای داگلاس آشنا شدید، درست است؟ و همانجا با او نامزد شدید؟ در این ازدواج هیچ ماجرای عشقی یا مسئلهی مخفی و اسرارآمیزی وجود نداشت؟ - عشق همیشه بود. عشق همیشه هست. ولی هیچ مسئلهی اسرارآمیزی در کار نبود. 0 2 امیرمحمد سالاروند 1403/4/9 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 165 حقایقِ ناخواسته، خوشایند نیستند. 0 9 امیرمحمد سالاروند 1403/4/9 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 165 پس از این سخنان شوم، سکوتی برقرار شد، نگاههای یأسآمیزی رد و بدل شد و همهی چهرهها در هم رفت. آنها چنان قدرتمند و بیرقیب بودند که حتی فکر وجود کیفری احتمالی در وضع موجود از ذهنشان رخت بربسته بود. و با این حال، بیپرواترینِ آنها نیز از این فکر دچار یأس شد. 0 2 امیرمحمد سالاروند 1403/4/10 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 188 مکگینتی همان موقع هم به اندازهی کافی آلت دست داشت ولی به این نتیجه رسید که این یکی بسیار تواناست. احساس میکرد قلادهی سگ شکاری درندهای را گرفته است. کارهای کماهمیتتر از همین ولگردها هم برمیآمد، ولی یک روز عاقبت این جانور را به سراغ طعمه میفرستاد. 0 3 امیرمحمد سالاروند 1403/4/6 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 139 جریمهها و مالیاتها بسیار زیاد بود، خدمات عمومی به کلی از یاد رفته بود، حسابرسهای رشوهخوار حسابها را در هم و بر هم نوشته بودند، و شهروندان شریف چنان مرعوب شده بودند که علناً باج میدادند و دم برنمیآوردند مبادا مصیبت بدتری گریبانشان را بگیرد. 0 8
بریده کتابهای دره وحشت امیرمحمد سالاروند 1403/3/18 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 69 - شما در پانسیونی در لندن با آقای داگلاس آشنا شدید، درست است؟ و همانجا با او نامزد شدید؟ در این ازدواج هیچ ماجرای عشقی یا مسئلهی مخفی و اسرارآمیزی وجود نداشت؟ - عشق همیشه بود. عشق همیشه هست. ولی هیچ مسئلهی اسرارآمیزی در کار نبود. 0 2 امیرمحمد سالاروند 1403/4/9 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 165 حقایقِ ناخواسته، خوشایند نیستند. 0 9 امیرمحمد سالاروند 1403/4/9 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 165 پس از این سخنان شوم، سکوتی برقرار شد، نگاههای یأسآمیزی رد و بدل شد و همهی چهرهها در هم رفت. آنها چنان قدرتمند و بیرقیب بودند که حتی فکر وجود کیفری احتمالی در وضع موجود از ذهنشان رخت بربسته بود. و با این حال، بیپرواترینِ آنها نیز از این فکر دچار یأس شد. 0 2 امیرمحمد سالاروند 1403/4/10 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 188 مکگینتی همان موقع هم به اندازهی کافی آلت دست داشت ولی به این نتیجه رسید که این یکی بسیار تواناست. احساس میکرد قلادهی سگ شکاری درندهای را گرفته است. کارهای کماهمیتتر از همین ولگردها هم برمیآمد، ولی یک روز عاقبت این جانور را به سراغ طعمه میفرستاد. 0 3 امیرمحمد سالاروند 1403/4/6 دره وحشت آرتور کانن دویل 4.6 3 صفحۀ 139 جریمهها و مالیاتها بسیار زیاد بود، خدمات عمومی به کلی از یاد رفته بود، حسابرسهای رشوهخوار حسابها را در هم و بر هم نوشته بودند، و شهروندان شریف چنان مرعوب شده بودند که علناً باج میدادند و دم برنمیآوردند مبادا مصیبت بدتری گریبانشان را بگیرد. 0 8