بریدههای کتاب استاد عروسک mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 288 به خونه خوش اومدی. خوشحالم تونستی برگردی. حالا جات امنه. دیگه هیچی نیست که ازش بترسی... 3 12 mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 280 "هیچکس به قربانیها فکر نمیکنه! مجرمان هم حقوق انسانی دارن، ما باید حق آنها را محترم بشماریم – همینطوری مدام راجع به این مسئله چرت و پرت میگن، انگار قربانیِ یه قتل اصلا هیچ آسیبی ندیده! اگه دادگاه واسه کمک به ما هیچکاری نکنه، خودم اون حرومیها رو میزنم میکشم. قسم میخورم این کارو میکنم." 0 9 mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 152 "اگه یه نفر تو خانوادهت گم بشه، اون موقع احساس ما رو درک میکنی. از اعماق وجودت میفهمی ماهایی که پشت سر جا گذاشته شدیم چقدر رنج میبریم. چقدر غمگین هستیم. این چیزی نیست که بشه با کلمات توضیحش داد. اگه میتونستم جامو باهاشون عوض کنم این کارو میکردم. واقعا میکردم." 0 9 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 46 "بدون اینکه مردم ازم بپرسن، هر روز و همیشه دارم دوباره همه چیو زندگی میکنم، پس خیلی فرقی نداره." 0 8 mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 145 با خود فکر کرد او نمیخواهد بیدار شود. اگر چشمانش را باز میکرد، مجبور بود با حقیقت تلخ زندگیاش مواجه شود. خواب ماندن خیلی راحتتر بود. 0 7 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 10 میخواست مطمئن شود – از اینکه یک روز دیگر شروع شده است؛ که هر روز، هر صبح، او زنده است. یا به بیان دقیقتر، که از دیروز جان سالم به در برده است، و حالا اینجا ایستاده تا به روز جدید خوشامد بگوید، که زندگیاش هنوز پایان نیافته است. 0 5 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 46 "اتفاقای وحشتناک زیادی برای زنها میافته. وقتی یه بدن بدون هویت پیدا میشه، هیچوقت نمیتونی به خانوادههایی که عزیزشونو گم کردن و این شکلی به کلانتری میان عادت کنی." 0 5 mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 167 "من به آدما نگاه نمیکردم. از مردم عکاسی نمیکنم، چون ازشون خوشم نمیاد." 0 9 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 10 اصلا نمیدانست هر روز جدیدی که آغاز میشود چه چیزی برایش دارد، ولی همین را میدانست که دیروز تمام شده و او سالم از آن گذشته است. 0 5 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 76 "اگه من یه دفعه دود شم برم هوا، برام سواله آیا اصلا کسی به خودش زحمت میده دنبالم بگرده؟" 0 7 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 82 "من به چیزی که میخوای بنویسی علاقه دارم. این روزا هيچکس به آدمایی که گم میشن اهمیت نمیده. هیچکس دیگه واسه کسی که یه دفعه دود میشه میره هوا سروصدا راه نمیندازه." 0 12
بریدههای کتاب استاد عروسک mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 288 به خونه خوش اومدی. خوشحالم تونستی برگردی. حالا جات امنه. دیگه هیچی نیست که ازش بترسی... 3 12 mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 280 "هیچکس به قربانیها فکر نمیکنه! مجرمان هم حقوق انسانی دارن، ما باید حق آنها را محترم بشماریم – همینطوری مدام راجع به این مسئله چرت و پرت میگن، انگار قربانیِ یه قتل اصلا هیچ آسیبی ندیده! اگه دادگاه واسه کمک به ما هیچکاری نکنه، خودم اون حرومیها رو میزنم میکشم. قسم میخورم این کارو میکنم." 0 9 mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 152 "اگه یه نفر تو خانوادهت گم بشه، اون موقع احساس ما رو درک میکنی. از اعماق وجودت میفهمی ماهایی که پشت سر جا گذاشته شدیم چقدر رنج میبریم. چقدر غمگین هستیم. این چیزی نیست که بشه با کلمات توضیحش داد. اگه میتونستم جامو باهاشون عوض کنم این کارو میکردم. واقعا میکردم." 0 9 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 46 "بدون اینکه مردم ازم بپرسن، هر روز و همیشه دارم دوباره همه چیو زندگی میکنم، پس خیلی فرقی نداره." 0 8 mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 145 با خود فکر کرد او نمیخواهد بیدار شود. اگر چشمانش را باز میکرد، مجبور بود با حقیقت تلخ زندگیاش مواجه شود. خواب ماندن خیلی راحتتر بود. 0 7 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 10 میخواست مطمئن شود – از اینکه یک روز دیگر شروع شده است؛ که هر روز، هر صبح، او زنده است. یا به بیان دقیقتر، که از دیروز جان سالم به در برده است، و حالا اینجا ایستاده تا به روز جدید خوشامد بگوید، که زندگیاش هنوز پایان نیافته است. 0 5 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 46 "اتفاقای وحشتناک زیادی برای زنها میافته. وقتی یه بدن بدون هویت پیدا میشه، هیچوقت نمیتونی به خانوادههایی که عزیزشونو گم کردن و این شکلی به کلانتری میان عادت کنی." 0 5 mobina 1404/2/4 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 167 "من به آدما نگاه نمیکردم. از مردم عکاسی نمیکنم، چون ازشون خوشم نمیاد." 0 9 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 10 اصلا نمیدانست هر روز جدیدی که آغاز میشود چه چیزی برایش دارد، ولی همین را میدانست که دیروز تمام شده و او سالم از آن گذشته است. 0 5 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 76 "اگه من یه دفعه دود شم برم هوا، برام سواله آیا اصلا کسی به خودش زحمت میده دنبالم بگرده؟" 0 7 mobina 1404/2/3 استاد عروسک جلد 1 میابه میوکی 4.4 3 صفحۀ 82 "من به چیزی که میخوای بنویسی علاقه دارم. این روزا هيچکس به آدمایی که گم میشن اهمیت نمیده. هیچکس دیگه واسه کسی که یه دفعه دود میشه میره هوا سروصدا راه نمیندازه." 0 12