بریده‌ای از کتاب استاد عروسک اثر میابه میوکی

mobina

mobina

1404/2/3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 10

می‌خواست مطمئن شود – از اینکه یک روز دیگر شروع شده است؛ که هر روز، هر صبح، او زنده است. یا به بیان دقیق‌تر، که از دیروز جان سالم به در برده است، و حالا اینجا ایستاده تا به روز جدید خوشامد بگوید، که زندگی‌اش هنوز پایان نیافته است.

می‌خواست مطمئن شود – از اینکه یک روز دیگر شروع شده است؛ که هر روز، هر صبح، او زنده است. یا به بیان دقیق‌تر، که از دیروز جان سالم به در برده است، و حالا اینجا ایستاده تا به روز جدید خوشامد بگوید، که زندگی‌اش هنوز پایان نیافته است.

20

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.