بریدههای کتاب آلابولا rahil nazrai 4 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 47 گفت:مواظب خودت باش.زنده برگرد. گفتم:هنوز با زندگی کار دارم. 0 1 rahil nazrai 4 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 15 گفتم:شریک بهتر سراغ داری؟ گفت:شریک پیدا می شه،رفیق نه. 0 3 rahil nazrai 4 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 12 من نه آن وقت نه هیچوقت،خودم را قابل اشک کسی نه دیده ام و نه می بینیم ؛ولی لابد کسی هم هست که بدون اجازه ی تو دوستت بدارد. 0 1 rahil nazrai 2 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 105 ولی بدجایی و بد روزی فهمیدم که ما همراه که نبودیم هیچ،راه هم را هم می بستیم. 0 1 rahil nazrai 2 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 96 سرد بود و ماهم وقت نداشتیم گرما تن کنیم ودست های مان را روی بخاری آماده ی بغل کردن شهادت بکنیم. 0 1 rahil nazrai 2 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 83 لابد به خیال خودشان حق داشتند دموکراسی را با سوراخ کردن پیشانی مردمی که به آنها رای نمی دادندجاری کنند. 0 1 rahil nazrai دیروز آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 180 ولی من دیگر میل سیگار ندارم. میلِ هیچ میلی ندارم.دلم حتی نمی خواهد که دلم اصلا چیزی بخواهد،(زیرا برای افتادن نصب شده ام و درد من همیشه پیشِ روی من است.) 0 9 rahil nazrai دیروز آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 174 ما که خدا و پیغمبر حالی مان نبود،اما تو آیتی بودی که مارا به ایمان واداشته بود. 0 2 rahil nazrai 23 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 199 رفاقت که نباید بار سنگین کند ،باید دل سبک کند. 0 2 rahil nazrai 23 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 203 همه چیز و همه کس نوبتی می آمدند جلو دوربین،چند صباحی زندگی می کردند و بعد به دستور کارگردان از همان پشت می رفتند بیرون. بدیش این بود که این لاکردار کات نداشت،تکرار نداشت ،برداشت بیستم نداشت.حیف . 0 2 rahil nazrai 23 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 203 زندگی فیلم که نبود هیچ،تئاتر هم نبود.تئاتر درست است که آدم هاش فقط یک بار می آیند روی صحنه و اگر اشتباه بگویند و کج بروند ،افتضاح می شود،اما لااقل چند ماه تمرین می کنند که کمتر گند بزنند؛زندگی این را هم ندارد. 0 2 rahil nazrai 23 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 203 پرتت می کنند توی زندگی و فقط یک بار میتوانی خوب یا بد باشی ،باشی یا نباشی،کم یا زیاد،تنها یا شلوغ،زن یا مرد ،هرچی ؛فقط یک بار. 0 2 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 206 خیلی چیزها گفتنی نیست،شنیدنی است .حیف که تا چیزی گفته نشود ،شنیده هم نمی شود.. 0 1 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 211 این یکی را ((سخت نگیر))،آن یکی را ((بی خیال))،یکی دیگر را((ولش))،دیگری را ((خیالی نیست)) و هی از همین اباطیل.اصلا یعنی چی؟یعنی هرروز صبح باید بیدار شوی رو به شکمت قامت بنندی که((بیست و چهارساعت بیخیال زندگی میکنم قربه الی الله))؟ما که بلد نبودیم،بلد هم نشدیم. 0 1 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 212 تو مال باورهات نیستی ،باورهات مال توان.یه عمره داری غصه ی چیزهایی که باور کرده ای می خوری. 0 1 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 216 اگه دلت گفت با غریبه ها رفاقت کنی بکن،ولی با رفقا غریبه نشو. 0 1 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 216 بهشت که نشدیم ،ولی از دوزخ درآمدیم و رفتیم برزخ؛تا چه پیش آید. 0 1
بریدههای کتاب آلابولا rahil nazrai 4 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 47 گفت:مواظب خودت باش.زنده برگرد. گفتم:هنوز با زندگی کار دارم. 0 1 rahil nazrai 4 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 15 گفتم:شریک بهتر سراغ داری؟ گفت:شریک پیدا می شه،رفیق نه. 0 3 rahil nazrai 4 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 12 من نه آن وقت نه هیچوقت،خودم را قابل اشک کسی نه دیده ام و نه می بینیم ؛ولی لابد کسی هم هست که بدون اجازه ی تو دوستت بدارد. 0 1 rahil nazrai 2 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 105 ولی بدجایی و بد روزی فهمیدم که ما همراه که نبودیم هیچ،راه هم را هم می بستیم. 0 1 rahil nazrai 2 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 96 سرد بود و ماهم وقت نداشتیم گرما تن کنیم ودست های مان را روی بخاری آماده ی بغل کردن شهادت بکنیم. 0 1 rahil nazrai 2 روز پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 83 لابد به خیال خودشان حق داشتند دموکراسی را با سوراخ کردن پیشانی مردمی که به آنها رای نمی دادندجاری کنند. 0 1 rahil nazrai دیروز آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 180 ولی من دیگر میل سیگار ندارم. میلِ هیچ میلی ندارم.دلم حتی نمی خواهد که دلم اصلا چیزی بخواهد،(زیرا برای افتادن نصب شده ام و درد من همیشه پیشِ روی من است.) 0 9 rahil nazrai دیروز آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 174 ما که خدا و پیغمبر حالی مان نبود،اما تو آیتی بودی که مارا به ایمان واداشته بود. 0 2 rahil nazrai 23 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 199 رفاقت که نباید بار سنگین کند ،باید دل سبک کند. 0 2 rahil nazrai 23 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 203 همه چیز و همه کس نوبتی می آمدند جلو دوربین،چند صباحی زندگی می کردند و بعد به دستور کارگردان از همان پشت می رفتند بیرون. بدیش این بود که این لاکردار کات نداشت،تکرار نداشت ،برداشت بیستم نداشت.حیف . 0 2 rahil nazrai 23 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 203 زندگی فیلم که نبود هیچ،تئاتر هم نبود.تئاتر درست است که آدم هاش فقط یک بار می آیند روی صحنه و اگر اشتباه بگویند و کج بروند ،افتضاح می شود،اما لااقل چند ماه تمرین می کنند که کمتر گند بزنند؛زندگی این را هم ندارد. 0 2 rahil nazrai 23 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 203 پرتت می کنند توی زندگی و فقط یک بار میتوانی خوب یا بد باشی ،باشی یا نباشی،کم یا زیاد،تنها یا شلوغ،زن یا مرد ،هرچی ؛فقط یک بار. 0 2 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 206 خیلی چیزها گفتنی نیست،شنیدنی است .حیف که تا چیزی گفته نشود ،شنیده هم نمی شود.. 0 1 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 211 این یکی را ((سخت نگیر))،آن یکی را ((بی خیال))،یکی دیگر را((ولش))،دیگری را ((خیالی نیست)) و هی از همین اباطیل.اصلا یعنی چی؟یعنی هرروز صبح باید بیدار شوی رو به شکمت قامت بنندی که((بیست و چهارساعت بیخیال زندگی میکنم قربه الی الله))؟ما که بلد نبودیم،بلد هم نشدیم. 0 1 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 212 تو مال باورهات نیستی ،باورهات مال توان.یه عمره داری غصه ی چیزهایی که باور کرده ای می خوری. 0 1 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 216 اگه دلت گفت با غریبه ها رفاقت کنی بکن،ولی با رفقا غریبه نشو. 0 1 rahil nazrai 2 ساعت پیش آلابولا زکریا قائمی 3.0 1 صفحۀ 216 بهشت که نشدیم ،ولی از دوزخ درآمدیم و رفتیم برزخ؛تا چه پیش آید. 0 1