بریدهای از کتاب آلابولا اثر زکریا قائمی
دیروز
صفحۀ 203
همه چیز و همه کس نوبتی می آمدند جلو دوربین،چند صباحی زندگی می کردند و بعد به دستور کارگردان از همان پشت می رفتند بیرون. بدیش این بود که این لاکردار کات نداشت،تکرار نداشت ،برداشت بیستم نداشت.حیف .
همه چیز و همه کس نوبتی می آمدند جلو دوربین،چند صباحی زندگی می کردند و بعد به دستور کارگردان از همان پشت می رفتند بیرون. بدیش این بود که این لاکردار کات نداشت،تکرار نداشت ،برداشت بیستم نداشت.حیف .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.