بریدههای کتاب عشق و چیزهای دیگر جواد کریمی 1404/3/3 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 60 0 2 معصومه صدیقی 1403/8/2 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 14 گاهی فکر میکردم انگار جهان با تمام کیفیات و اجزایش، دارد مثل طوفانی شدید میوزد و پدرم ایستاده است وسط طوفان . انگار جهان در کوران عبور خود گاهی تکههایی از خودش را به سر و صورت او میکوبد اما پدرم ثابت ایستاده است یا خیلی کند راه میرود. در این تصویر من اما دنبال طوفان میدوم و هرگز به آن نمیرسم. 0 2 جواد کریمی 1404/2/26 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 36 0 5 جواد کریمی 1404/3/3 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 64 0 2 معصومه صدیقی 1403/8/10 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 21 باید اعتراف کنم من همیشه آدم هایی را که با یک نگاه عاشق میشوند ملامت میکردم. مادر بزرگم اعتقادات عجیبی داشت، یکی از آنها این بود که اگر چیزی را سرزنش کردی دیر یا زود خودت گرفتارش میشوی. به همین خاطر دوست نداشتم اسم وضعیتی را که دچارش شده بودم عشق بگذارم. 0 6
بریدههای کتاب عشق و چیزهای دیگر جواد کریمی 1404/3/3 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 60 0 2 معصومه صدیقی 1403/8/2 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 14 گاهی فکر میکردم انگار جهان با تمام کیفیات و اجزایش، دارد مثل طوفانی شدید میوزد و پدرم ایستاده است وسط طوفان . انگار جهان در کوران عبور خود گاهی تکههایی از خودش را به سر و صورت او میکوبد اما پدرم ثابت ایستاده است یا خیلی کند راه میرود. در این تصویر من اما دنبال طوفان میدوم و هرگز به آن نمیرسم. 0 2 جواد کریمی 1404/2/26 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 36 0 5 جواد کریمی 1404/3/3 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 64 0 2 معصومه صدیقی 1403/8/10 عشق و چیزهای دیگر مصطفی مستور 3.3 16 صفحۀ 21 باید اعتراف کنم من همیشه آدم هایی را که با یک نگاه عاشق میشوند ملامت میکردم. مادر بزرگم اعتقادات عجیبی داشت، یکی از آنها این بود که اگر چیزی را سرزنش کردی دیر یا زود خودت گرفتارش میشوی. به همین خاطر دوست نداشتم اسم وضعیتی را که دچارش شده بودم عشق بگذارم. 0 6