بریدههای کتاب ناخلف زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 80 خیالپردازی هم عالمی دارد؛ ولی با شکم گرسنه نمیشود خیالپردازی کرد. این را آقاجون میگوید. خودش همیشه کار میکند. میگوید دستتان را بزنید به زانوی خودتان تا سربار کسی نباشید. میگوید توی هپروت و خیال سیر کردن برای کسی نان نمیشود. میگوید چشم باز کن ببین دور و برت چه خبر است. بعد اگر بهت اجازه داد، بنشین برو در خواب و خیال. 0 0 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 38 برف هم یکی از آن چیزهایی است که غم عجیبی دارد. بیصدا میبارد؛ ولی غمگینم میکند. انگار آهنگ غم میزند وقتی برف میبارد. 0 1 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 100 0 0 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 21 هیچچیزی آدم را از بین نبرد، خاطرات حتماً روزی از پا درت میآورند. کم نبوده خاطراتی که یادآوریشان طوری عذابم داده که نفستنگی گرفتم. انگار دارند خفهام میکنند. 0 0 منزویشم 3 ساعت پیش ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 296 از صدای گلوله نترس، گلولهای که تو را میکشد، صدا ندارد. 0 0 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 45 اگر ناراحتی ریشه کُند، کَندن و درآوردنش راحت نیست. انگار تا آخرین قطرهی رمق دل را در نیاورد، ولکن نیست. بعضی ناراحتیها ریشهشان در آب است. بود و نبودشان فرقی ندارد؛ ولی بعضیها ریشه سفت و محکمی دارند که تا عمق رفتهاند و در هرشرایطی به زندگیشان ادامه میدهند. انگار توی دل کویر دل دنبال یک قطره آب میگردند تا همان را از بین ببرند. 0 1 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 53 تمام زندگی من شده حرفهایی که گوش نکردم. حرفهایی که اگر گوش کرده بودم، شاید حال و روز امروزم بهتر بود. 0 0
بریدههای کتاب ناخلف زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 80 خیالپردازی هم عالمی دارد؛ ولی با شکم گرسنه نمیشود خیالپردازی کرد. این را آقاجون میگوید. خودش همیشه کار میکند. میگوید دستتان را بزنید به زانوی خودتان تا سربار کسی نباشید. میگوید توی هپروت و خیال سیر کردن برای کسی نان نمیشود. میگوید چشم باز کن ببین دور و برت چه خبر است. بعد اگر بهت اجازه داد، بنشین برو در خواب و خیال. 0 0 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 38 برف هم یکی از آن چیزهایی است که غم عجیبی دارد. بیصدا میبارد؛ ولی غمگینم میکند. انگار آهنگ غم میزند وقتی برف میبارد. 0 1 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 100 0 0 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 21 هیچچیزی آدم را از بین نبرد، خاطرات حتماً روزی از پا درت میآورند. کم نبوده خاطراتی که یادآوریشان طوری عذابم داده که نفستنگی گرفتم. انگار دارند خفهام میکنند. 0 0 منزویشم 3 ساعت پیش ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 296 از صدای گلوله نترس، گلولهای که تو را میکشد، صدا ندارد. 0 0 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 45 اگر ناراحتی ریشه کُند، کَندن و درآوردنش راحت نیست. انگار تا آخرین قطرهی رمق دل را در نیاورد، ولکن نیست. بعضی ناراحتیها ریشهشان در آب است. بود و نبودشان فرقی ندارد؛ ولی بعضیها ریشه سفت و محکمی دارند که تا عمق رفتهاند و در هرشرایطی به زندگیشان ادامه میدهند. انگار توی دل کویر دل دنبال یک قطره آب میگردند تا همان را از بین ببرند. 0 1 زینب 1404/3/31 ناخلف حسام آبنوس 3.1 3 صفحۀ 53 تمام زندگی من شده حرفهایی که گوش نکردم. حرفهایی که اگر گوش کرده بودم، شاید حال و روز امروزم بهتر بود. 0 0