بریدههای کتاب پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده raha 1404/6/2 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 420 اعتماد کردن به شخصی دیگر ترسناک بود ترسناک تر این بود که وقتی به اعتمادت خیانت کرده بود دوباره به او اعتماد کنی. 0 1 نازی 1404/4/17 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 13 آن لحظات بین خواب و بیداری،بهترین لحظات روزم بودند. و لحظهای که خاطراتم بازمیگشتند، بدترین لحظهشان. زمانی که کابوسهایم محو شده بودند، ولی سایه تلخ واقعیت هنوز جایگزینشان نشده بود. 0 7 نازی 1404/4/23 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 254 اوریا، هممون مکافات خودمونو داریم. شاید بقیه اجازه نمیدن تکهپارههای شکستهشون رو ببینی. شاید چیزهایی رو که سوگوارشن، نشونت نمیدن. به این مفهوم نیست که وجود ندارن. به این مفهوم نیست که حسشون نمیکنن. 0 5 ـ روشنا. 1404/4/25 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 93 سینهام تیر کشید، شبح زخمی که وجود نداشت. 0 9 نازی 1404/4/26 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 347 حقیقت بیرحمانه این است که وقتی چیزی را داری که به آن اهمیت میدهی، بقا دشوارتر میشود. 0 11 نازی 1404/5/1 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 503 هیچکداممان نقشهایمان را به اختیار خود انتخاب نکرده بودیم. با این حال بخشی از وجودمان بودند و در روحمان حک شده بودند. 0 9 نازی 1404/5/8 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 548 چیزی به اسم عشق بدون درد نداشتیم؛ عشق بدون آسیبپذیری؛ عشق بدون ریسک. 0 9 نازی 1404/4/18 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 52 هرگز عادت نداشتم گریه کنم. ولی اکنون به نظر میرسید هرچه بیشتر سعی میکردم جلویش را بگیرم، با بیرحمی بیشتری با چنگ و دندان خود را از وجودم بیرون میکشید. 0 6 نازی 1404/4/26 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 296 عشق... مخدر قویایه. 0 9
بریدههای کتاب پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده raha 1404/6/2 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 420 اعتماد کردن به شخصی دیگر ترسناک بود ترسناک تر این بود که وقتی به اعتمادت خیانت کرده بود دوباره به او اعتماد کنی. 0 1 نازی 1404/4/17 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 13 آن لحظات بین خواب و بیداری،بهترین لحظات روزم بودند. و لحظهای که خاطراتم بازمیگشتند، بدترین لحظهشان. زمانی که کابوسهایم محو شده بودند، ولی سایه تلخ واقعیت هنوز جایگزینشان نشده بود. 0 7 نازی 1404/4/23 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 254 اوریا، هممون مکافات خودمونو داریم. شاید بقیه اجازه نمیدن تکهپارههای شکستهشون رو ببینی. شاید چیزهایی رو که سوگوارشن، نشونت نمیدن. به این مفهوم نیست که وجود ندارن. به این مفهوم نیست که حسشون نمیکنن. 0 5 ـ روشنا. 1404/4/25 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 93 سینهام تیر کشید، شبح زخمی که وجود نداشت. 0 9 نازی 1404/4/26 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 347 حقیقت بیرحمانه این است که وقتی چیزی را داری که به آن اهمیت میدهی، بقا دشوارتر میشود. 0 11 نازی 1404/5/1 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 503 هیچکداممان نقشهایمان را به اختیار خود انتخاب نکرده بودیم. با این حال بخشی از وجودمان بودند و در روحمان حک شده بودند. 0 9 نازی 1404/5/8 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 548 چیزی به اسم عشق بدون درد نداشتیم؛ عشق بدون آسیبپذیری؛ عشق بدون ریسک. 0 9 نازی 1404/4/18 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 52 هرگز عادت نداشتم گریه کنم. ولی اکنون به نظر میرسید هرچه بیشتر سعی میکردم جلویش را بگیرم، با بیرحمی بیشتری با چنگ و دندان خود را از وجودم بیرون میکشید. 0 6 نازی 1404/4/26 پادشاهی های نایکسیا: خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.5 1 صفحۀ 296 عشق... مخدر قویایه. 0 9