بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 195

📜 شعرهای فاطمه سلام‌الله‌علیها بارها رنج‌ها را شمرده‌ام اما رنج تو را، فقط پس از تولد تمامی وارثان زمین، می‌توان شمرد رنج تو، رنج تمامی آنهایی است که بایست در گلواره‌های بلا، پخته می‌شدند، اما در شعله‌های حسادت سوختند. و اگر مرهم تو نبود این سوختن را به ساختن برساند، نمیدانم بر ما چه می‌گذشت. من را که رنج حقیری، به زمین می‌دوخت و شادی احمقی، به آسمان می‌کشید، تو در دامنی پروریدی، که حلم و هدایت را پرورید و فریاد روشن و پیام تهاجم را. و چه غم، ماتم‌زده‌ای را که در این دامان جایی دارد. و از این دست جامی می‌گیرد. این زورق، و آن قرار، نه ماتم‌زده، که ماتم را آرام می‌کند. این روح عظیم، نه، مرده که سنگ را می‌جوشاند، از چشمه سار دست‌های مهربان تو، مرگ هم آب زندگی می‌نوشد.

📜 شعرهای فاطمه سلام‌الله‌علیها بارها رنج‌ها را شمرده‌ام اما رنج تو را، فقط پس از تولد تمامی وارثان زمین، می‌توان شمرد رنج تو، رنج تمامی آنهایی است که بایست در گلواره‌های بلا، پخته می‌شدند، اما در شعله‌های حسادت سوختند. و اگر مرهم تو نبود این سوختن را به ساختن برساند، نمیدانم بر ما چه می‌گذشت. من را که رنج حقیری، به زمین می‌دوخت و شادی احمقی، به آسمان می‌کشید، تو در دامنی پروریدی، که حلم و هدایت را پرورید و فریاد روشن و پیام تهاجم را. و چه غم، ماتم‌زده‌ای را که در این دامان جایی دارد. و از این دست جامی می‌گیرد. این زورق، و آن قرار، نه ماتم‌زده، که ماتم را آرام می‌کند. این روح عظیم، نه، مرده که سنگ را می‌جوشاند، از چشمه سار دست‌های مهربان تو، مرگ هم آب زندگی می‌نوشد.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.