بریدۀ کتاب

کەوسەر

1402/12/23

روز ملخ
بریدۀ کتاب

صفحۀ 61

سرش حسابی گرم آفتاب و مارمولک و خانە بود.با این همە،نمی‌شد گفت خوشحال است یا ناراحت.بە احتمال بسیار هیچکدام نبود،درست مثل یک گیاە. البتە خاطراتی داشت کە مایەی پریشانی‌اش می‌شدند و گیاهان از این معضلات ندارند.امّا اولین شب بد خود را کە از سر گذراند،آن خاطرات دیگر مزاحمش نشدند.

سرش حسابی گرم آفتاب و مارمولک و خانە بود.با این همە،نمی‌شد گفت خوشحال است یا ناراحت.بە احتمال بسیار هیچکدام نبود،درست مثل یک گیاە. البتە خاطراتی داشت کە مایەی پریشانی‌اش می‌شدند و گیاهان از این معضلات ندارند.امّا اولین شب بد خود را کە از سر گذراند،آن خاطرات دیگر مزاحمش نشدند.

11

(0/1000)

نظرات

مگه طرف زندان رفته بوده؟! 🤒🤔
1

0

کەوسەر

1402/12/25

خیر 

0