بریدهای از کتاب روز ملخ اثر ناتانیل وست
1402/12/23
3.3
3
صفحۀ 61
سرش حسابی گرم آفتاب و مارمولک و خانە بود.با این همە،نمیشد گفت خوشحال است یا ناراحت.بە احتمال بسیار هیچکدام نبود،درست مثل یک گیاە. البتە خاطراتی داشت کە مایەی پریشانیاش میشدند و گیاهان از این معضلات ندارند.امّا اولین شب بد خود را کە از سر گذراند،آن خاطرات دیگر مزاحمش نشدند.
سرش حسابی گرم آفتاب و مارمولک و خانە بود.با این همە،نمیشد گفت خوشحال است یا ناراحت.بە احتمال بسیار هیچکدام نبود،درست مثل یک گیاە. البتە خاطراتی داشت کە مایەی پریشانیاش میشدند و گیاهان از این معضلات ندارند.امّا اولین شب بد خود را کە از سر گذراند،آن خاطرات دیگر مزاحمش نشدند.
11
(0/1000)
کەوسەر
1402/12/25
0