[1]
فصل اول کتاب را که خواندم، برایم گنگ و نامفهوم بود. نمیدانستم از کجا شروع شدە و دارد به کجا میرسد!
با خواندن فصل دوم، این موضوع برایم کمرنگتر شد و بهتر متوجه نوع روایت شدم.
[2]
وولف معتقد است هر زنی باید پول و اتاقی از آن خود داشتە باشد تا بتواند بدون هیچگونە مزاحمتی از سوی اطرافیان، بنویسد.
آزادی و عدم محدودیت زنان در تألیف آثار ادبی، علمی، هنری و ... مؤثر است. در رابطه با این موضوع باید بگوییم که درآمد، بە همراە خود استقلال میآورد، استقلال هم امکان ارتباط با دنیای بیرون را فراهم میکند. براساس تجربیات به دست آمدە از تعامل با دنیای بیرون هم، ذهن پربار میشود و میتوان در اتاقی از آن خود به امر نوشتن پرداخت.
همانطور که در چند سطر بالاتر گفتم استقلال زن، امکان بهرەمندی از آثار بیشتری در حوزەهای مختلف را برای جامعە فراهم میکند. و این بهرەمندی بیشتر، پیشرفت چشمگیرتری را هم برای جامعە بە دنبال دارد.
در مقالەای به نام (زنان و داستان) از ویرجینیا وولف، آمدە بود که زنان به دلیل محدودیت و شرایط سختشان فراغت کمتری داشتند برای نوشتن آثاری تاریخی،علمی یا زندگینامە و ... . و بهترین و راحتترین راه که به تمرکز کمتری نیاز داشت، نوشتن رمان بود؛ ولی در آیندە با توجە بە استقلال بیشتر زنان، تألیف آثاری از این دست -تاریخی، علمی، زندگینامە و ...- بیشتر میشود و حتی رمانهای بهتری هم خواهند نوشت.
و این امر هم با درآمد و اتاقی از آن خود امکانپذیر است :
"از اینجا تا پرداختن به هنرهای پیچیدە، که زنان تاکنون دستی در آن آزمودەاند، گام کوتاهی است -تا نوشتن مقاله و نقد، تاریخ و زندگینامە- و این گام نیز، اگر رمان را در نظر بگیریم، گامی است به جلو؛ زیرا علاوە بر آنکە کیفیت خود رمان را بهبود میبخشد، بیگانگی را پراکندە میکند که به دلیل در دسترس بودن ادبیات داستانی جذب آن شدەاند ولی دلشان جای دیگری بودە است. در نتیجە، رمان از آن زائدەهای تاریخ و واقعیت، که در زمانەی ما آن را چنان بدقوارە ساختەاند رها میشود.
بنابراین، اگر اجازە داشتە باشیم پیشگویی کنیم، باید بگوییم زنان در آیندە، کمتر رمان خواهند نوشت، ولی رمانهای بهتری مینویسند؛ و نە تنها رمان کە شعر و نقد و تاریخ. ولی در این پیشگویی بیتردید بە آن عصر طلایی و احتمالاً افسانەای، نظر داریم که در آن زنان چیزهایی در اختیار خواهند داشت که مدتهای مدید از آنان دریغ شدە است -فراغت و پول و اتاقی از آن خود-"
[3]
"دربارەی پدرانمان، هموارە از واقعیتی، تمایزی، آگاهیم. سرباز بودەاند یا دریانورد؛فلان مقام اداری را داشتەاند یا بهمان قانون را وضع کردەاند.
ولی از مادرانمان، از مادربزرگهایمان، از مادران مادربزرگهایمان چە باقی است؟ تنها یک روایت. این یکی زیبا بودە؛ آن یکی گیسوان قرمز داشتە؛ دیگری را ملکەای بوسیدە بود.
از آنها هیچ نمیدانیم مگر نامشان و تاریخ ازدواجشان و شمار فرزندانی که به دنیا آوردەاند."
این نیز بخشی از مقالەی مذکور بود.
در این رابطە باید بگوییم که هرچند در حال حاضر وضعیت زنان نسبت به سالها پیش بهتر شدە؛ امّا همچنان جای تغییر بیشتری هم هست.
ویرجینیای عزیز! زنان در عصر حاضر کتاب مینویسند، فعالیتهای علمی و فرهنگی انجام میدهند و دانشمند، پژوهشگر، پزشک و ... میشوند؛ امّا در بعضی جوامع، زنان هنوز برای ابتداییترین حقوق خود میجنگند.
جوامعی هستند که ملاک ارزش زن، ظاهر اوست نە دنیای بزرگ و افکاری که در سر دارد.
در اینجا به شعری از آن فینچ -لیدی وینچلسی- اشارە میکنم کە وولف در کتابی از آن خود آوردە بود :
"افسوس! زنی کە قلم به دست میگیرد،
بە نظر دیگران موجودی بس گستاخ است،
این خطا با هیچ فضیلتی جبران نمیشود.
بە ما میگویند دربارەی جنسیت و راە و روش خود بە خطا میرویم؛
بچەدار شدن، مد، رقص، لباس، بازی
اینها هنرهایی است که باید در آرزویشان باشیم؛
نوشتن، خواندن، فکر کردن، سؤال کردن
چون ابر بر زیبایی ما سایە میافکند و وقتمان را تلف میکند،
و سد راە موفقیتهای جوانی ما میشود،
در حالی کە مدیریت ملالآور خانەی بندگی
بە عقیدەی برخی، مهمترین هنر و فایدەی ماست."
اصلاً شاید این زنان، خودشان هم بە غیر از اموری سطحی به چیز دیگری نمیاندیشند؛ زیرا این قدرت را هم از آنان گرفتەاند.
حتی در این جوامع، زنان هم علیە زناناند. این موضوع حتی از مردان علیه زنان هم بدتر است. تا زنان با هم و پشت هم نباشند، رشد زنان در این جوامع، امری دور از دسترس است.
[4]
هنوز راە زیادی تا آنچە وولف مدنظر داشت ماندە است. هنوز محدودیت هست و هنوز زنان بە دنبال بدیهیترین حق خود هستند. استقلال.
چیزی کە بە هموار شدن این راە کمک میکند، آگاهی زنان است. آگاهی هم از راە تحصیل و مطالعەی زیاد بە دست میآید.
مورد مهم دیگر در دست یافتن زنان به استقلال، علاوە بر آگاهی و دانستن این است که زنان پشت هم باشند، نە در مقابل هم.
بە نظر من این دو موضوع جزء مهمترین عوامل پیشرفت زنان و دستیابی آنها بە استقلال میباشد.
یادداشتم را با قسمتی از یکی از اشعار لیدی وینچلسی که در کتاب نیز آمدە بود، خاتمە میدهم.
"چە فرودست ماندەایم! فرودست، بە دلیل قوانین نادرست؛
و تحصیل چە اندازە بهتر است تا بازیچەی طبیعت بودن!"