این کتاب، فقط یک کتاب آشپزی نیست که دستور پخت غذاهای مختلف در آن آمدە باشد و بس. در کنار دستور پخت، دوراس از خود و علاقەاش بە آشپزی و آشپزخانە (بە عنوان«جایی گرم») هم گفتە است.
او غذاها را بە آدمها ربط میدهد و بر طبق اینکە چه کسی فلان دستور پخت را بهش گفتە است، آن غذا را به اسم او نامگذاری میکند. مثل کوفتەی یونانی ملینا.
بە نظر، علاقەاش بە ملینا زیاد بودە؛ چون گفتە بود کە عمیقترین خندەهایش را با ملینا داشتە است. «ما بیهودە میخندیدیم. بە محض اینکە بە یکدیگر نگاە میکردیم، میزدیم زیر خندە و منفجر میشدیم». این عبارت آنقدر گیراست که امکان دارد خوانندە مثل من، با خواندن آن لبخندی بە لبش بیاید و بە یاد دوستانش بیفتد و خندەهای بیدلیل و از تە دلشان.
مارگریت دوراس، آشپزی را بسیار نزدیک بە امر نوشتن در نظر میگیرد. وجە مشترک آشپزی و نوشتن در نظر او، تنهایی است؛ «خلوتی کە آدمی برای خلق کردن در اختیار دارد».
دوراس آشپزی را راهی برای بیان علاقە و محبت به کسانی کە دوستشان داریم میداند و میگوید درست کردن بعضی غذاها فقط مختص عزیزترین دوستان است.
او با درست کردن غذا حس دوست داشتنش را بیان میکند و میگوید: «من بە آنها نمیگویم کە دوستشان دارم. من آنها را نمیبوسم.من آدم خیلی لطیفی نیستم. بە جای همەی اینها، برای آنها غذا میپزم».
دوراس اهمیت این موضوع را چنان میبیند کە اگر آدم فقط برای خودش آشپزی کند «به تثبیت ناامیدی» در او خواهد انجامید.
در قسمتی از کتاب آمدە است کە آشپزخانەها، امروزە خلوت شدەاند و دوراس نتیجەی این موضوع را اینچنین میبیند: «مردمانی کە کمتر از آشپزخانە استفادە میکنند، مردمانی بیحوصلە هستند که نمیتوان زیاد با آنها معاشرت کرد و زندگیشان بە فنا رفتە است».
در جایی دیگر از کتاب، در مورد اهمیت آشپزخانە نوشتە است: «همین جاست کە گرم است و همین جاست کە میتوان در حال گپ زدن با مادری که آشپزی میکند، ماند».
با این اوصاف، آشپزخانە در نظر دوراس مکانی مهم در خانە است که پر جنب و جوش بودن در آن بە معنای در جریان بودن زندگی، در آن خانە است.
کتابی بود سرشار از حس زندگی.