بریده‌ای از کتاب سال بلوا اثر عباس معروفی

زینب

زینب

1403/3/13

بریدۀ کتاب

صفحۀ 207

گفتم: «چی شد؟ بالاخره برادرهات را پیدا نکردی؟» «حالا دیگر دنبال برادرهام نمی‌گردم.» «پس دنبال کی می‌گردی؟» «خودم.» «مگر کجایی؟» «توی دست‌های تو، لای موهای تو. کارم ساخته شده.»

گفتم: «چی شد؟ بالاخره برادرهات را پیدا نکردی؟» «حالا دیگر دنبال برادرهام نمی‌گردم.» «پس دنبال کی می‌گردی؟» «خودم.» «مگر کجایی؟» «توی دست‌های تو، لای موهای تو. کارم ساخته شده.»

35

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.