بریدهای از کتاب شوهر باشی اثر فیودور داستایفسکی
1403/4/15
3.6
18
صفحۀ 16
و انگار چیزی بنا کرد به جنبیدن در میان خاطراتش ، چیزی مثل یک کلمهی آشنا که ناگهان بیدلیل از یاد رفته است و با تمام توان میکوشی آن را به یاد بیاوری. به خوبی آن را میدانی و میدانی که میدانی، معنای دقیقش را هم میدانی ، درست نوک زبانت است، اما هر چی با آن کلنجار میروی ، به هیچ وجه آن را به یاد نمیآوری.
و انگار چیزی بنا کرد به جنبیدن در میان خاطراتش ، چیزی مثل یک کلمهی آشنا که ناگهان بیدلیل از یاد رفته است و با تمام توان میکوشی آن را به یاد بیاوری. به خوبی آن را میدانی و میدانی که میدانی، معنای دقیقش را هم میدانی ، درست نوک زبانت است، اما هر چی با آن کلنجار میروی ، به هیچ وجه آن را به یاد نمیآوری.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.