بریده‌ای از کتاب تابستان اثر آلبر کامو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 46

در این سواحل وهرانی، همهٔ صبح‌های تابستان انگار نخستین صبح و همهٔ شامگاهان انگار واپسین شامگاهِ جهانند؛ تقلای باشکوه پیش از مرگ که در زمان غروب با آخرین پرتوی از نور اعلام می‌شود، که همه رنگ‌ها را تیره و تار می‌کند. آبیِ دریا به رنگ لاجورد، جاده به رنگ خونِ دلمه‌بسته و ساحل زرد است‌. همه چیز به همراه خورشیدی سبز ناپدید می‌شود.

در این سواحل وهرانی، همهٔ صبح‌های تابستان انگار نخستین صبح و همهٔ شامگاهان انگار واپسین شامگاهِ جهانند؛ تقلای باشکوه پیش از مرگ که در زمان غروب با آخرین پرتوی از نور اعلام می‌شود، که همه رنگ‌ها را تیره و تار می‌کند. آبیِ دریا به رنگ لاجورد، جاده به رنگ خونِ دلمه‌بسته و ساحل زرد است‌. همه چیز به همراه خورشیدی سبز ناپدید می‌شود.

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.