بریده‌ای از کتاب در جبهه غرب خبری نیست اثر اریش ماریا رمارک

بریدۀ کتاب

صفحۀ 89

امروز همچون مسافران صحنه های جوانی را پشت سر گذاشته ایم‌.حقایقِ دشوار ما را سوزانده؛همچون بازرگانان مقصد را می‌دانیم و همچون قصابان بخش های مفید را از زوائد تشخیص می‌دهیم.دیگر چیزی ما را نمی آزارد،گویی به همه چیز بی‌اعتنا شده ایم.ما در جوانی حضور داشتیم؛آیا به راستی زندگی کرده ایم؟ ما مثل کودکان بی‌کس ایم و مانند مردانِ با تجربه و بی رحم و سطحی و پُر از اندوه ایم.... باور دارم که از میان رفته ایم.

امروز همچون مسافران صحنه های جوانی را پشت سر گذاشته ایم‌.حقایقِ دشوار ما را سوزانده؛همچون بازرگانان مقصد را می‌دانیم و همچون قصابان بخش های مفید را از زوائد تشخیص می‌دهیم.دیگر چیزی ما را نمی آزارد،گویی به همه چیز بی‌اعتنا شده ایم.ما در جوانی حضور داشتیم؛آیا به راستی زندگی کرده ایم؟ ما مثل کودکان بی‌کس ایم و مانند مردانِ با تجربه و بی رحم و سطحی و پُر از اندوه ایم.... باور دارم که از میان رفته ایم.

33

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.