بریده‌ای از کتاب مشعلی در برابر شب اثر صبا طاهر

hadieh day

hadieh day

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 319

《 من خانواده ای ندارم ، الایس. فقط آشپز رو داشتم. اون هم نمرده. اگه کسی منتظرم نباشه چی؟ اگه تنها باشم چی؟》 《فکر نکنم اینطوری باشه. اون طرف تنها یا با همی وجود نداره. فکر کنم فرق داره.》 《از کجا میدونی؟》 《نمیدونم؛ ولی ارواح تا زمانی که چیزی رو که اون‌ها رو به دنیای زنده ها پیوند میده حل و فصل نکنن، نمی‌تونن به راهشون ادامه بدن. عشق یا خشم، ترس یا خانواده. پس شاید این عواطف اون طرف وجود ندارن. درهرصورت، اونجا بهتر از اینجاست، ایزی. اینجا تسخیر شدست. حقت نیست اینجا گیر بیفتی.》

《 من خانواده ای ندارم ، الایس. فقط آشپز رو داشتم. اون هم نمرده. اگه کسی منتظرم نباشه چی؟ اگه تنها باشم چی؟》 《فکر نکنم اینطوری باشه. اون طرف تنها یا با همی وجود نداره. فکر کنم فرق داره.》 《از کجا میدونی؟》 《نمیدونم؛ ولی ارواح تا زمانی که چیزی رو که اون‌ها رو به دنیای زنده ها پیوند میده حل و فصل نکنن، نمی‌تونن به راهشون ادامه بدن. عشق یا خشم، ترس یا خانواده. پس شاید این عواطف اون طرف وجود ندارن. درهرصورت، اونجا بهتر از اینجاست، ایزی. اینجا تسخیر شدست. حقت نیست اینجا گیر بیفتی.》

1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.