بریدهای از کتاب تولدی دیگر اثر فروغ فرخزاد
1403/12/24
صفحۀ 158
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصلهای خشک گذر میکردند به دستههای کلاغان که عطر مزرعههای شبانه را برای من به هدیه میآوردند به مادرم که در آیینه زندگی میکرد و شکل پیری من بود و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را از تخمههای سبز میانباشت ـ سلامی، دوباره خواهم داد میآیم، میآیم، میآیم با گیسویم: ادامهی بوهای زیر خاک با چشمهایم: تجربههای غلیظ تاریکی با بوتهها که چیدهام از بیشههای آن سوی دیوار میآیم، میآیم، میآیم و آستانه پر از عشق میشود و من در آستانه به آنها که دوست میدارند و دختری که هنوز آنجا، در آستانهی پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصلهای خشک گذر میکردند به دستههای کلاغان که عطر مزرعههای شبانه را برای من به هدیه میآوردند به مادرم که در آیینه زندگی میکرد و شکل پیری من بود و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را از تخمههای سبز میانباشت ـ سلامی، دوباره خواهم داد میآیم، میآیم، میآیم با گیسویم: ادامهی بوهای زیر خاک با چشمهایم: تجربههای غلیظ تاریکی با بوتهها که چیدهام از بیشههای آن سوی دیوار میآیم، میآیم، میآیم و آستانه پر از عشق میشود و من در آستانه به آنها که دوست میدارند و دختری که هنوز آنجا، در آستانهی پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.