بریده‌ای از کتاب ترجمه الغارات: ‏‫سال های روایت نشده از حکومت امیرالمومنین (ع) اثر ابراهیم بن محمد ثقفی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 137

طارق بلند شد و به شمشیر خودش تکیه داد و گفت:" ای معاویه من سخن می‌گویم، ولی مبادا سخن من تو را به خشم بیاورد. ما به خدمت امام متقی و عادل درآمدیم که همراه او جمعی از اصحاب رسول خدا(ص) بودند که همواره چراغ هدایت و اهل دین و آخرت بوده‌اند، نه اهل دنیا! و جامع همه خیرات بودند. کسانی که از آن‌ها پیروی می‌کنند هم پادشاهان و روسا و اهل خانه‌ شرف‌اند، نه پیمان‌شکن هستند(یعنی اصحاب جمل) و نه منحرفند(یعنی اهل صفین). کسانی که از آن‌ها روی گردان شدند فقط به این دلیل بود که نمی‌توانستند تلخی حق و سختی راه را تحمل کنند و میل به دنیا و هوی و هوس بر آن‌ها غلبه کرد. ای معاویه! از این که بار بسته و پیش تو آمده‌ایم به خودت نبال! که خودت دلیل آن را می‌دانی، هرچند خودت را به نادانی بزنی."

طارق بلند شد و به شمشیر خودش تکیه داد و گفت:" ای معاویه من سخن می‌گویم، ولی مبادا سخن من تو را به خشم بیاورد. ما به خدمت امام متقی و عادل درآمدیم که همراه او جمعی از اصحاب رسول خدا(ص) بودند که همواره چراغ هدایت و اهل دین و آخرت بوده‌اند، نه اهل دنیا! و جامع همه خیرات بودند. کسانی که از آن‌ها پیروی می‌کنند هم پادشاهان و روسا و اهل خانه‌ شرف‌اند، نه پیمان‌شکن هستند(یعنی اصحاب جمل) و نه منحرفند(یعنی اهل صفین). کسانی که از آن‌ها روی گردان شدند فقط به این دلیل بود که نمی‌توانستند تلخی حق و سختی راه را تحمل کنند و میل به دنیا و هوی و هوس بر آن‌ها غلبه کرد. ای معاویه! از این که بار بسته و پیش تو آمده‌ایم به خودت نبال! که خودت دلیل آن را می‌دانی، هرچند خودت را به نادانی بزنی."

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.