بریدۀ کتاب
1402/8/28
3.9
10
صفحۀ 1
دراز کشیدم و به شب کویر خیره شدم، به آن پردهی سیاهی که کشیده بودند روی همهچیز تا خدا نبیند چه بلایی دارد سرمان میآید.
دراز کشیدم و به شب کویر خیره شدم، به آن پردهی سیاهی که کشیده بودند روی همهچیز تا خدا نبیند چه بلایی دارد سرمان میآید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.