بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

بعد مسلم آب خواست. برایش آوردند. تا خواست آب را بخورد، یک قطره خون از زخم های صورتش در کاسه آب چکید. دوباره برایش آب آوردند، باز هم همین اتفاق افتاد. مسلم نتوانست آب بخورد. او تا آخرین لحظه عمرش گوش به فرمان امامش بود و مثل امامش هم تشنه شهید شد.🥀

بعد مسلم آب خواست. برایش آوردند. تا خواست آب را بخورد، یک قطره خون از زخم های صورتش در کاسه آب چکید. دوباره برایش آب آوردند، باز هم همین اتفاق افتاد. مسلم نتوانست آب بخورد. او تا آخرین لحظه عمرش گوش به فرمان امامش بود و مثل امامش هم تشنه شهید شد.🥀

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.