بریدهای از کتاب تاج نیمه شب (بخش دوم) اثر سارا جی. ماس
دیروز
صفحۀ 47
سلینا از وقتی که چشمش به شاهدخت افتاد مهرش به دلش نشست و احساس کرد مانند روح خواهران دوقلویی هستند که بعد از مدت ها دوری دوباره به هم رسیده اند. یک دوست روحانی... که دیگر وجود نداشت !
سلینا از وقتی که چشمش به شاهدخت افتاد مهرش به دلش نشست و احساس کرد مانند روح خواهران دوقلویی هستند که بعد از مدت ها دوری دوباره به هم رسیده اند. یک دوست روحانی... که دیگر وجود نداشت !
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.