بریده‌ای از کتاب سریر شیشه ای؛ تاج نیمه شب (بخش دوم) اثر سارا جی. ماس

بریدۀ کتاب

صفحۀ 47

سلینا از وقتی که چشمش به شاهدخت افتاد مهرش به دلش نشست و احساس کرد مانند روح خواهران دوقلویی هستند که بعد از مدت ها دوری دوباره به هم رسیده اند. یک دوست روحانی... که دیگر وجود نداشت !

سلینا از وقتی که چشمش به شاهدخت افتاد مهرش به دلش نشست و احساس کرد مانند روح خواهران دوقلویی هستند که بعد از مدت ها دوری دوباره به هم رسیده اند. یک دوست روحانی... که دیگر وجود نداشت !

74

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.