بریدۀ کتاب
1403/6/18
صفحۀ 372
هری که گویی شکست خورده بود گفت: _ کلاه گروهبندی منو توی گریفندور انداخت چون ازش خواستم منو توی اسلایترین نندازه. دامبلدور بار دیگر لبخند زد و گفت: _ کاملاً درسته. همینه که باعث میشه تو با تام ریدل فرق زیادی داشته باشی. هری، این انتخابهای ماست که حقیقت باطنی ما رو نشون میده نه تواناییهای ما. هری در صندلیش میخکوب شده بود. دامبلدور ادامه داد: _ اگه میخوای بهت ثابت بشه که به گریفندور تعلق داری بهت پیشنهاد میکنم با دقت بیشتری اینو نگاه کن. دامبلدور به طرف میز پروفسور مک گونگال رفت و شمشیر نقرهای خونآلود را برداشت و به دست هری داد. هری با چهرهای بهت زده شمشیر را برگرداند. یاقوتها در نور آتش برق میزدند. آنگاه نامی را که زیر دستهی آن حک شده بود دید. گودریک گریفندور. دامبلدور گفت: _ فقط یک گریفندوری واقعی میتونه اونو از کلاه گروهبندی بیرون بکشه.
هری که گویی شکست خورده بود گفت: _ کلاه گروهبندی منو توی گریفندور انداخت چون ازش خواستم منو توی اسلایترین نندازه. دامبلدور بار دیگر لبخند زد و گفت: _ کاملاً درسته. همینه که باعث میشه تو با تام ریدل فرق زیادی داشته باشی. هری، این انتخابهای ماست که حقیقت باطنی ما رو نشون میده نه تواناییهای ما. هری در صندلیش میخکوب شده بود. دامبلدور ادامه داد: _ اگه میخوای بهت ثابت بشه که به گریفندور تعلق داری بهت پیشنهاد میکنم با دقت بیشتری اینو نگاه کن. دامبلدور به طرف میز پروفسور مک گونگال رفت و شمشیر نقرهای خونآلود را برداشت و به دست هری داد. هری با چهرهای بهت زده شمشیر را برگرداند. یاقوتها در نور آتش برق میزدند. آنگاه نامی را که زیر دستهی آن حک شده بود دید. گودریک گریفندور. دامبلدور گفت: _ فقط یک گریفندوری واقعی میتونه اونو از کلاه گروهبندی بیرون بکشه.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.