بریدۀ کتاب

سم هستم، بفرمایید
بریدۀ کتاب

صفحۀ 14

داد میزنم:«به این زودی نرو.» سم نگاهم میکند:«جولی....اگه میشد پیشت بمونم، اصلا نمی‌رفتم.» «ولی راستش رفتی» «میدونم....متاسفم» «هیچوقت خداحافظی نکردی....» «چون اصلا فکرش رو هم نمی‌کردم لازمه این کار رو بکنم....»

داد میزنم:«به این زودی نرو.» سم نگاهم میکند:«جولی....اگه میشد پیشت بمونم، اصلا نمی‌رفتم.» «ولی راستش رفتی» «میدونم....متاسفم» «هیچوقت خداحافظی نکردی....» «چون اصلا فکرش رو هم نمی‌کردم لازمه این کار رو بکنم....»

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.