بریدهای از کتاب تاریخ بیهقی اثر محمدبن حسین بیهقی
1403/1/8
صفحۀ 227
پس از آن خود فراخ تر که آورده بودند سر و روی او را بپوشانیدند.پس آواز دادند اورا که بدو.دم نزد و از ایشان نیندیشید.هرکس گفتند:شرم ندارید مرد را که می بکشید به دو برید؟سواران تاختند و آن شور بنشاندند و حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند،بر مرکبی که هرگز ننشسته بود...
پس از آن خود فراخ تر که آورده بودند سر و روی او را بپوشانیدند.پس آواز دادند اورا که بدو.دم نزد و از ایشان نیندیشید.هرکس گفتند:شرم ندارید مرد را که می بکشید به دو برید؟سواران تاختند و آن شور بنشاندند و حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند،بر مرکبی که هرگز ننشسته بود...
(0/1000)
علی عقیلی نسب
1403/1/25
1