بریدهای از کتاب تنهای بزرگ اثر کریستین هانا
1403/6/6
صفحۀ 391
او درک کرد که ترس بهصورت یک صندوقچه کوچک و تاریک نیست که همیشه تصور میکرد؛ دیوارهایی که به سمت داخل فشار میآورند، سقفی که سر انسان با آن برخورد میکرد و زمین سرد. نه... ترس عمارت بزرگی بود با اتاقهای پیدرپی که با راهروهای بیپایانی به یکدیگر مرتبط میشدند.
او درک کرد که ترس بهصورت یک صندوقچه کوچک و تاریک نیست که همیشه تصور میکرد؛ دیوارهایی که به سمت داخل فشار میآورند، سقفی که سر انسان با آن برخورد میکرد و زمین سرد. نه... ترس عمارت بزرگی بود با اتاقهای پیدرپی که با راهروهای بیپایانی به یکدیگر مرتبط میشدند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.