بریدهای از کتاب ترس مرد فرزانه اثر پاتریک راتفاس
1404/5/3

ترس مرد فرزانه جلد 1
4.2
3
صفحۀ 358
گفت : تو بندر امن من در یه دریای توفانی و بی انتهایی، ... گفتم : تو هم موسیقی گوشنواز اتاقی در دوردستی. گفت : چه قشنگ ! تو یه کیک غیرمنتظره در یه بعدازظهر بارونی هستی. گفتم : تو مرهمی هستی که زهر رو از قلبم بیرون میکشه؛) :)))
گفت : تو بندر امن من در یه دریای توفانی و بی انتهایی، ... گفتم : تو هم موسیقی گوشنواز اتاقی در دوردستی. گفت : چه قشنگ ! تو یه کیک غیرمنتظره در یه بعدازظهر بارونی هستی. گفتم : تو مرهمی هستی که زهر رو از قلبم بیرون میکشه؛) :)))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.