بریده‌ای از کتاب نفرین بال سوخته: خواب سقوط اثر زهرا افشار

وایولت

وایولت

1404/5/12 - 12:56

بریدۀ کتاب

صفحۀ 9

دست روی سینه‌اش گذاشت و با آشفتگی به اطراف نگریست:《انگار دارم خفه می‌شم. دارم نفس کم می‌آرم...》

دست روی سینه‌اش گذاشت و با آشفتگی به اطراف نگریست:《انگار دارم خفه می‌شم. دارم نفس کم می‌آرم...》

85

16

(0/1000)

نظرات

وایولت

وایولت

1404/5/12 - 12:57

و هزاران بغض خفته و درد کهنه، پرتوهای سوزان خود را پشت ابر این واژگان پنهان می‌دارند.

1