بریده‌ای از کتاب گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 109

پس زنی را که کنارم نشسته بود، با تنگ کردن حلقه بازویم به خود فشردم؛ دهان بی‌رنگ تمسخرگرش به خنده گشوده شد. بار دیگر او را تنگ تر به خود فشار دادم_این بار به صورتم.

پس زنی را که کنارم نشسته بود، با تنگ کردن حلقه بازویم به خود فشردم؛ دهان بی‌رنگ تمسخرگرش به خنده گشوده شد. بار دیگر او را تنگ تر به خود فشار دادم_این بار به صورتم.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.