بریدهای از کتاب شگفتی! اثر آر.جی. پالاسیو
1402/6/11
صفحۀ 2
پزشک ها از شهر های دور آمدند فقط برای این که مرا ببیند بالای تخت من می ایستند و آنچه را که می بینند باور نمی کنند و میگویند من یکی از شگفتی های خداوند هستم
پزشک ها از شهر های دور آمدند فقط برای این که مرا ببیند بالای تخت من می ایستند و آنچه را که می بینند باور نمی کنند و میگویند من یکی از شگفتی های خداوند هستم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.