بریدهای از کتاب همزاد اثر فیودور داستایفسکی
1404/5/14
صفحۀ 63
حالش به حال کسی میمانست که لب پرتگاه وحشتناکی ایستاده است و زمینِ زیر پایش میخواهد ریزش کند؛ تکان آخرش را خورده و فرو می رود و فرو می ریزد و او را با خود فرو می کشد و بیچاره نه نیرویی دارد نه اراده ای که واپس بجهد و حتی نگاهش را از اعماق ورطه ای که زیر پایش دهان گشوده است برگیرد. جاذبه ی پرتگاه افسونش کرده است و او را به اندرون خود میکشد و او خود فرو میجهد و نابودی خود را پیش میشتاباند.⌛🖤
حالش به حال کسی میمانست که لب پرتگاه وحشتناکی ایستاده است و زمینِ زیر پایش میخواهد ریزش کند؛ تکان آخرش را خورده و فرو می رود و فرو می ریزد و او را با خود فرو می کشد و بیچاره نه نیرویی دارد نه اراده ای که واپس بجهد و حتی نگاهش را از اعماق ورطه ای که زیر پایش دهان گشوده است برگیرد. جاذبه ی پرتگاه افسونش کرده است و او را به اندرون خود میکشد و او خود فرو میجهد و نابودی خود را پیش میشتاباند.⌛🖤
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.