بریدۀ کتاب

همیشه آمبر براون
بریدۀ کتاب

صفحۀ 106

این خبر ضربه‌ای ناگهانی به مغزم زد. صدای ضربه بلند شد. ما مجبوریم جا به جا شویم... و به راه دوری برویم. صدای ضربه. ناچارم خانه‌مان را ترک کنم... دوست هایم را... مدرسه‌ام را... صدای ضربه. و وقتی پدر از فرانسه برگردد چی؟ در این‌صورت او هنوز از ما دور است.

این خبر ضربه‌ای ناگهانی به مغزم زد. صدای ضربه بلند شد. ما مجبوریم جا به جا شویم... و به راه دوری برویم. صدای ضربه. ناچارم خانه‌مان را ترک کنم... دوست هایم را... مدرسه‌ام را... صدای ضربه. و وقتی پدر از فرانسه برگردد چی؟ در این‌صورت او هنوز از ما دور است.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.