بریدهای از کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر
1404/6/14
صفحۀ 239
بیشتر مردم زندگی نمیکنند، فقط با هم مسابقه دو گذاشتند. میخوان به هدفی در افق دوردست برسن ولی در گرماگرم رفتن، اونقدر نفسهاشون بند میاد و نفس نفس میزنن که چشمشون زیباییها و آرامش سرزمینی رو که از اون دارن میگذرن رو نمیبینن. بعد یه وقت چشمشون به خودشون میافته میبینن پیر و فرسوده هستن و دیگه براشون فرقی نمیکنه به هدفشون رسیدن یا نرسیدن.
بیشتر مردم زندگی نمیکنند، فقط با هم مسابقه دو گذاشتند. میخوان به هدفی در افق دوردست برسن ولی در گرماگرم رفتن، اونقدر نفسهاشون بند میاد و نفس نفس میزنن که چشمشون زیباییها و آرامش سرزمینی رو که از اون دارن میگذرن رو نمیبینن. بعد یه وقت چشمشون به خودشون میافته میبینن پیر و فرسوده هستن و دیگه براشون فرقی نمیکنه به هدفشون رسیدن یا نرسیدن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.