بریده‌ای از کتاب بادام اثر وون پیونگ سون

بریدۀ کتاب

صفحۀ 118

هر وقت زندگی فراز و فرودهایش را به گن نشان می‌داد. او با خودش فکر می‌کرد زندگی شبیه مادری است که یک لحظه دستان امنیت بخش و گرمش را در دست داری، اما ناگهان بدون هیچ توضیحی، آن دست را از تو جدا می‌کند.

هر وقت زندگی فراز و فرودهایش را به گن نشان می‌داد. او با خودش فکر می‌کرد زندگی شبیه مادری است که یک لحظه دستان امنیت بخش و گرمش را در دست داری، اما ناگهان بدون هیچ توضیحی، آن دست را از تو جدا می‌کند.

10

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.