بریدهای از کتاب نیمه تاریک ماه (داستانهای کوتاه) اثر هوشنگ گلشیری
1404/3/9
صفحۀ 429
خوب، همینطورها درگیر میشوی و یک دفعه میبینی که داری برای بودنت توجیهی میتراشی، سرپناهی میسازی تا ظلمت آن سوی این منظومه شمسی یا بگیر کهکشان شیری را مهار کنی یا حداقل ظلمت درون خودت را، بعد میبینی باز جایی رخنهای هست. همینطورهاست که مدام باید نوشت، قمار است این کار، برد هم ندارد، ولی چارهای هم جز همین چیدن و بازچیدن نیست. "خانه روشنان"
خوب، همینطورها درگیر میشوی و یک دفعه میبینی که داری برای بودنت توجیهی میتراشی، سرپناهی میسازی تا ظلمت آن سوی این منظومه شمسی یا بگیر کهکشان شیری را مهار کنی یا حداقل ظلمت درون خودت را، بعد میبینی باز جایی رخنهای هست. همینطورهاست که مدام باید نوشت، قمار است این کار، برد هم ندارد، ولی چارهای هم جز همین چیدن و بازچیدن نیست. "خانه روشنان"
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.