بریدهای از کتاب کلیدر (جلد اول و دوم) اثر محمود دولت آبادی
1404/6/11 - 19:48
صفحۀ 17
شبهای کلیدر، دیگر بودند؛ سبک و بیقرار. خوش نسیم داشتند. عطر خاک و علفش دماغ را مست میکردند. ماه کلیدر پنداری فراخدستتر میتابید. شب کلیدر زلالتر بود؛ کم هولتر. آیا این سمکوبان قرهآت نیست که از پشت تپههای خلور برمیآید؟ پس این گرد سپید افشان چیست؟ نه مگر شیهه مستانه قرهآت در شب کلیدر پیچیده است؟ نه مگر این قرهآت است که یال برافشانده و بیقرار میتازد؟
شبهای کلیدر، دیگر بودند؛ سبک و بیقرار. خوش نسیم داشتند. عطر خاک و علفش دماغ را مست میکردند. ماه کلیدر پنداری فراخدستتر میتابید. شب کلیدر زلالتر بود؛ کم هولتر. آیا این سمکوبان قرهآت نیست که از پشت تپههای خلور برمیآید؟ پس این گرد سپید افشان چیست؟ نه مگر شیهه مستانه قرهآت در شب کلیدر پیچیده است؟ نه مگر این قرهآت است که یال برافشانده و بیقرار میتازد؟
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.