بریده‌ای از کتاب ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند

بریدۀ کتاب

صفحۀ 94

سال‌ها بعد، وقتی برای اولین بار چشمم به کعبه افتاد، یاد حاجت گرفتن آن روز مامه افتادم. اینکه باید در دعا و خواستن از خدا زرنگی کنم و چیزی را بخواهم که ماندگار باشد.

سال‌ها بعد، وقتی برای اولین بار چشمم به کعبه افتاد، یاد حاجت گرفتن آن روز مامه افتادم. اینکه باید در دعا و خواستن از خدا زرنگی کنم و چیزی را بخواهم که ماندگار باشد.

10

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.