بریدهای از کتاب کتاب دزد اثر مارکوس زوساک
دیروز
صفحۀ 74
پسر، دیوانه ای بود که خودش را با زغال سیاه کرد و دنیا را شکست داد. دختر، کتاب میدزدید، ولی کلمه نداشت. خیالتان راحت باشد، چون کلمات در راه بودند و وقتی میرسیدند، لیزل آن ها را مثل ابرها در دستش میگرفت و میچلاند و چیزی مثل باران میساخت.
پسر، دیوانه ای بود که خودش را با زغال سیاه کرد و دنیا را شکست داد. دختر، کتاب میدزدید، ولی کلمه نداشت. خیالتان راحت باشد، چون کلمات در راه بودند و وقتی میرسیدند، لیزل آن ها را مثل ابرها در دستش میگرفت و میچلاند و چیزی مثل باران میساخت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.