بریدهای از کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو
1404/2/9
صفحۀ 80
آنقدر از این دنیا به دور افتادهایم که هر روز که بگذرد دیگر خود را نخواهیم شناخت و حتی اسممان را هم به خاطر نخواهیم آورد، از این گذشته، اسم به چه درد ما میخورد، هیچ سگی سگ دیگر یا بقیه را به اسمی که دارند نمیشناسد، سگ را از بویش میشناسند او هم بقیه را همینطور شناسایی میکند، در اینجا ما هم نژاد دیگری از سگها هستیم، همدیگر را از پارس یا صحبت کردن هم میشناسیم ، بقیه مشخصات، رنگ چشم یا مو دیگر اهمیتی ندارد، انگار که اصلاً وجود ندارند...
آنقدر از این دنیا به دور افتادهایم که هر روز که بگذرد دیگر خود را نخواهیم شناخت و حتی اسممان را هم به خاطر نخواهیم آورد، از این گذشته، اسم به چه درد ما میخورد، هیچ سگی سگ دیگر یا بقیه را به اسمی که دارند نمیشناسد، سگ را از بویش میشناسند او هم بقیه را همینطور شناسایی میکند، در اینجا ما هم نژاد دیگری از سگها هستیم، همدیگر را از پارس یا صحبت کردن هم میشناسیم ، بقیه مشخصات، رنگ چشم یا مو دیگر اهمیتی ندارد، انگار که اصلاً وجود ندارند...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.