بریده‌ای از کتاب سال بلوا اثر عباس معروفی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 42

غم همه‌ی عالم را تو سینه‌ی من جا داده بودند، به‌جای هوا انگار سرب می‌بلعیدم، گفتم :( نمی‌دانم چرا یکهو دلم گرفت.) و مگر نمی‌شود آدم در کودکی یاد سالهای بعد بیفتد؟

غم همه‌ی عالم را تو سینه‌ی من جا داده بودند، به‌جای هوا انگار سرب می‌بلعیدم، گفتم :( نمی‌دانم چرا یکهو دلم گرفت.) و مگر نمی‌شود آدم در کودکی یاد سالهای بعد بیفتد؟

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.