بریدۀ کتاب

🇵🇸|حنین

🇵🇸|حنین

5 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 154

سلام نماز را که دادم پرسیدم: راستش را بگو!محمد شهید شده یا احمد؟ نکنه خلیل؟ آهی کشید و آرام گفت :خلیل. دستم را گذاشتم رو قلبم و چند بار الله اکبر گفتم و نماز عشایم را شروع کردم. دوست نداشتم بعد از سید حسن برای کس دیگری گریه کنم. اصلا دنیایی که دیگر سید حسن نداشته باشد ،چه ارزشی دارد. همه پسرهایم هم شهید شوند جبران یک تارمویش نمی‌شود.

سلام نماز را که دادم پرسیدم: راستش را بگو!محمد شهید شده یا احمد؟ نکنه خلیل؟ آهی کشید و آرام گفت :خلیل. دستم را گذاشتم رو قلبم و چند بار الله اکبر گفتم و نماز عشایم را شروع کردم. دوست نداشتم بعد از سید حسن برای کس دیگری گریه کنم. اصلا دنیایی که دیگر سید حسن نداشته باشد ،چه ارزشی دارد. همه پسرهایم هم شهید شوند جبران یک تارمویش نمی‌شود.

14

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.