بریده‌ای از کتاب گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 193

گتسبی از روی اضطرار دستش را دراز کرد تا یک مشت هوا به چنگ آورد تا جزئی از نقطه‌ای را که وجود دی‌زی برایش عزیز ساخته بود، برای خود نگاه دارد.

گتسبی از روی اضطرار دستش را دراز کرد تا یک مشت هوا به چنگ آورد تا جزئی از نقطه‌ای را که وجود دی‌زی برایش عزیز ساخته بود، برای خود نگاه دارد.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.