بریده‌ای از کتاب مهری: داستان سروهای سربلند اثر فاطمه غلامی

آلما

آلما

1404/1/1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 25

مهری لحظه ای ایستاد میخواست توضیح بدهد که شوهرش در جبهه چه میکند و جوابهای دندان شکنی به آنها بدهد ولی یاد حرفهای همیشگی مرتضی :افتاد حرف باد هواست بگذار هرچی میخوان بگن اینا از وقتی جنگ شده کاسبیهاشون خراب ،شده فکر میکنن تقصیر .ماست هر چی بگی یه چیز دیگه میگن تا دشمن نیاد تو خونه شون و تفنگ رو زیر گلوشون ،نگذاره نمی فهمن قضیه چقدر .جديه توجوابشون رو نده و اجر خودت رو نریز به راهش ادامه .

مهری لحظه ای ایستاد میخواست توضیح بدهد که شوهرش در جبهه چه میکند و جوابهای دندان شکنی به آنها بدهد ولی یاد حرفهای همیشگی مرتضی :افتاد حرف باد هواست بگذار هرچی میخوان بگن اینا از وقتی جنگ شده کاسبیهاشون خراب ،شده فکر میکنن تقصیر .ماست هر چی بگی یه چیز دیگه میگن تا دشمن نیاد تو خونه شون و تفنگ رو زیر گلوشون ،نگذاره نمی فهمن قضیه چقدر .جديه توجوابشون رو نده و اجر خودت رو نریز به راهش ادامه .

15

2

(0/1000)

نظرات

👏👏👏👏🇮🇷✌️💚

1