بریدۀ کتاب
1403/7/30
4.0
9
صفحۀ 67
زن عاقل از روی صندلی راحتی زهوار در رفته با لبهایی به هم فشرده با حزم و احتیاط با دخترش سخن میگفت. از کتاب ترس میگفت که نویسندهاش عقل سلیم بود. دختر جوان گوش نمیداد. در زندان عشق آزاد بود.
زن عاقل از روی صندلی راحتی زهوار در رفته با لبهایی به هم فشرده با حزم و احتیاط با دخترش سخن میگفت. از کتاب ترس میگفت که نویسندهاش عقل سلیم بود. دختر جوان گوش نمیداد. در زندان عشق آزاد بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.