بریدۀ کتاب
1403/5/11
صفحۀ 1173
نظریه و نگرش عرفانی حافظ: سلسله جنبان عشق حسن الهی است. معشوق عرفانی (عنقا) «شکار» نمیشود. کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست. یار کامل و کمال مطلق است، هر قصوری که هست از ماست. معشوق عرفانی صاحب اختیار مطلق است. یار (خداوند) از عشق ما مستغنی است. او اهل ناز و جفا هم هست و در عین حال مشفق است. عشق عرفانی دوسویه است. یار نیز با عاشقان نظر دارد. معشوق عیانست؛ برای مشاهده و شهود او باید پاک بود و به تهذیب و تصفیه درون پرداخت. عشق قدیم است. عشق موقوف به عنایت ازلی و هدایت و حوالت الهی و عهد الست است. آفرینش طفیل عشق است. عشق امانت الهی است امانتی است خاص انسان، نه فرشتگان عشق عرفانی قرین غیرت و توحید است عشق تضمین ندارد توکل باید. عشق مستلزم معرفت است. عبادت، با عشق است که معنی پیدا می کند و مقبول میگردد. عشق در دل شکسته فرود می آید. عاشق غم پرست است. در عشق هم کشش شرط است هم کوشش. عشق خطير و خطرناك است. راه عشق ،غریب، بیکران و بینهایت است. در عشق باید افتادگی و تسلیم داشت. پاکباز و امیدوار بود از جان گذشت و رضا به داده داد. عاشق عارف بی تعلق است و دامگه دنیا زندان اوست. عاشق عارف سرش به دنیا و عقبی فرونمی آید عاشق عارف اهل حور و قصور نیست. در عشق باید جلوه شناس و اشارت دان بود عشق جنون الهی است و با عقل جمع نمی شود. عشق با زهد و ریا و صنعت جمع نمیگردد. عشق همچنان با رندی است. عاشق عارف ملامتی است و ملامت در او بی اثر است عشق عرفانی فراتر از تعصب و تفرقه مذاهب است عشق عرفانی بدون دستگیری و صحبت پیر ممکن نیست. حجاب عاشق، همانا خود و خودی اوست عشق و رای تقریر و بیان است. بیبهرگی از عشق شقاوت است. و سرانجام عشق آخرین و بهترین فریادرس و مایه سعادت و رحمت است.
نظریه و نگرش عرفانی حافظ: سلسله جنبان عشق حسن الهی است. معشوق عرفانی (عنقا) «شکار» نمیشود. کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست. یار کامل و کمال مطلق است، هر قصوری که هست از ماست. معشوق عرفانی صاحب اختیار مطلق است. یار (خداوند) از عشق ما مستغنی است. او اهل ناز و جفا هم هست و در عین حال مشفق است. عشق عرفانی دوسویه است. یار نیز با عاشقان نظر دارد. معشوق عیانست؛ برای مشاهده و شهود او باید پاک بود و به تهذیب و تصفیه درون پرداخت. عشق قدیم است. عشق موقوف به عنایت ازلی و هدایت و حوالت الهی و عهد الست است. آفرینش طفیل عشق است. عشق امانت الهی است امانتی است خاص انسان، نه فرشتگان عشق عرفانی قرین غیرت و توحید است عشق تضمین ندارد توکل باید. عشق مستلزم معرفت است. عبادت، با عشق است که معنی پیدا می کند و مقبول میگردد. عشق در دل شکسته فرود می آید. عاشق غم پرست است. در عشق هم کشش شرط است هم کوشش. عشق خطير و خطرناك است. راه عشق ،غریب، بیکران و بینهایت است. در عشق باید افتادگی و تسلیم داشت. پاکباز و امیدوار بود از جان گذشت و رضا به داده داد. عاشق عارف بی تعلق است و دامگه دنیا زندان اوست. عاشق عارف سرش به دنیا و عقبی فرونمی آید عاشق عارف اهل حور و قصور نیست. در عشق باید جلوه شناس و اشارت دان بود عشق جنون الهی است و با عقل جمع نمی شود. عشق با زهد و ریا و صنعت جمع نمیگردد. عشق همچنان با رندی است. عاشق عارف ملامتی است و ملامت در او بی اثر است عشق عرفانی فراتر از تعصب و تفرقه مذاهب است عشق عرفانی بدون دستگیری و صحبت پیر ممکن نیست. حجاب عاشق، همانا خود و خودی اوست عشق و رای تقریر و بیان است. بیبهرگی از عشق شقاوت است. و سرانجام عشق آخرین و بهترین فریادرس و مایه سعادت و رحمت است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.