بریده‌ای از کتاب جز از کل اثر استیو تولتز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 59

دقیقا لحظه ای را که به اجبار از رویاهایش جدا شد دیدیم. چند لحظه بعد اشک از چشمانش سرازیر شد و صداهای ناخوشایندی از ته حلقش در آمد،صداهایی که بدبختانه یکی دوبار بعد از آن هم به گوشم خورد، صداهایی غیر انسانی که ملازم همیشگی سر رسیدن ناگهانی ناامیدی اند. :(((

دقیقا لحظه ای را که به اجبار از رویاهایش جدا شد دیدیم. چند لحظه بعد اشک از چشمانش سرازیر شد و صداهای ناخوشایندی از ته حلقش در آمد،صداهایی که بدبختانه یکی دوبار بعد از آن هم به گوشم خورد، صداهایی غیر انسانی که ملازم همیشگی سر رسیدن ناگهانی ناامیدی اند. :(((

5

1

(0/1000)

نظرات

این اتفاق رو، نه برای خودم و نه برای هیچکس دیگه ای نمیخوام.  فکرش رو بکن،ورزشی یا کاری که، از اعماق وجودت بهش علاقه داری رو دیگه نتونی انجام بدی....کنار اومدن باهاش سخته و حتی فکر کردن بهش  هم خیلی دردناکه.

0