بریده‌ای از کتاب اکبر کاراته و آسانسور اثر محسن صالحی حاجی آبادی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 69

داشت رجزخوانی می‌کرد که کسی که زیر پتو خوابیده بود پتو را از روی صورتش انداخت کنار. مجید هنوز جیغ و داد می‌کرد که همه با هم گفتند: یا اباالفضل! مجید!

داشت رجزخوانی می‌کرد که کسی که زیر پتو خوابیده بود پتو را از روی صورتش انداخت کنار. مجید هنوز جیغ و داد می‌کرد که همه با هم گفتند: یا اباالفضل! مجید!

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.